جدایی پروسه دردناکی, حتی اگر با رضایت قلبی خودت باشد, حتی اگر بهترین تصمیم را گرفته باشی, اما این پروسه جدایی مثل جان کندن میماند, روزگارت را تیره و تار میکند, هر لحظه آشوبی, قلبت انگار دارد از جا کنده میشود, همین گونه کلافه و سردرگم, روزی صد بار به خودت میگویی کاش این تصمیم را نگرفته بودی, ولی باز که عقل را حاکم میکنی میبینی تصمیم درست گرفته بودی, بهترین کار را در حق خودت کردی, اما جنبههای احساسی انسان چیز دیگری میگویند, که دلت ضعف میرود برای شنیدن صدایش, برای گرفتن دستهایش, حالا هر چقدر هم تو را اذیت کرده باشد, که هر چقدر هم برایت دردسر درست کرده باشد, دل آدم این چیزها که سرش نمیشود, اما تو.. تو می دانی که این جدایی تمامش به نفع تو بوده, به نفع همه بوده, حتی خود او... اما هر چقدر هم کار درست کرده باشی. این جدایی پروسه خیلی دردناکی هست.. و گاهی آدم تا مرز مرگ میرود و بر میگردد..
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
Blog Archive
-
▼
2014
(22)
-
▼
August
(12)
- در لحظههای عجیب زندگی کردن.
- تو بخندی همه چیز حل میشه.
- از وقتی که از کنار تو رفتهام,رفتهام و هنوز به خو...
- گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم که مرگ در آن رخ م...
- قوی نیستم اگر شعر مینویسم.
- تنهایی بعد از تو تنهایی قبل از تو نیست ...
- آدم به دلش چطوری حالی کنه که اشتباه شد.
- غمی هست در حکایت آن روزها.
- هر که رفت پارهی از دل ما را با خود برد.
- برخاستم از خواب در پلکم تویی و نمیدانم کجایی.
- میم مثل ماه.
- اولین.
-
▼
August
(12)
About Me
- adomide
- اینجا شبیه مغز منه. , حرفهای که انباشه شده توی مغزم رو مینویسم.
1 comments:
تست
Post a Comment