تنهایی بعد از تو تنهایی قبل از تو نیست ...

on Tuesday, August 19, 2014
وقتی عزیزی رو بوسیله مرگ از دست می‌دی, قبل از اینکه به خاک بسپریش خیلی بی‌تابی, خیلی گریه می‌کنی, انگار توی یه چاه گیر کردی و راه نجاتی نداری, خبر مرگ پدر رو که بهم دادن, احساس کردم زیر زمین دفن شدم, و هر چی دست و پا می‌زنم کسی نیست, کسی نیست دستم رو بگیره, تا روز خاک سپاری, انگار وقتی می‌سپاریم به دست خاک, یک لایه خاک هم توی قلب‌مون می‌شینه, نه این که بگم آدم آروم می‌شه, انگار دیگه اون وضعیت رو می‌دونی, اما یه فرقی داره, هر چی می‌گذره, آهسته آهسته بی‌تاب می‌شی, انگار زمان روی این مورد برعکس عمل می‌کنه, هر چقدر زمان طی می‌شه, حس می‌کنی چقدر جاش خالی‌تره, چقدر نبودنش اذیت کننده است, توی هر مراسمی, مهمونی, اتفاقی, فقط ته دلت چنگ زده می‌شه که کاش بابا هم بود, کاشکی زمان برگرده به عقب به روزهای بودن.. در مورد رابطه هم این مسئله صدق می‌کنه, وقتی رابطه‌ی تموم می‌شه, به هر دلیل, اولش تمام حق رو می‌دی به خودت, به زندگی‌ت, که بری, که راه درست رو انتخاب کنی, اما بعد از گذشت یه مدت, وقتی همه‌ی عصبانیت, ناراحتی‌ها, دلخوری‌ها فروکش کرد, وقتی ور منطقی دیگه رفت که استراحت کنه چون کار خودش رو به خوبی انجام داده, حالا نوبت دل و احساس که شروع کنن به لگد زدن, شروع کنن به این که بگن چقدر جاش خالی, دلتنگی سر باز می‌کنه, تنهایی به چشم میاد, این روزها دقیقن مثل همون روزهای از دست دادن عزیزی توسط مرگ‌ه, شبیه هم هستند هر دوش حس از دست دادن رو توش تجربه می‌کنی, یکی با مرگ, یکی با نبودن, حالا هر چقدر این نبودن دلخواه بوده باشه چیزی از عمق دلتنگی و کلافگی کم نمی‌کنه.

*تیتر از ساره دستاران

0 comments:

Post a Comment