حالا چون من یک نیمه تجربه در این مورد داشتم گفتم بیام بنویسم تا هی به بعضی از خانمها خُرده نگیرید که چرا با شرایط سختی که در زندگی دارند نمیگذارند و بروند, و میماند, رفتارهای بد, اخلاقهای بد, ناسازها,توهینها, کتک های مرد را تحمل میکنند و نمیروند و شاید دیده باشیم در اطرافمان که خیلی از خانمها هستند که میماند و زندگی میکنند..
گاهی اوقات داشتن یه خانوادهی خوب که حمایت کنه خیلی مهمه توی این تصمیم, وقتی خانوادهی نداشته باشی, یا خانوادهی داشته باشی که حمایت نکنه, و برعکس هی تو رو تشویق کنه به این بمون و زندگی کن همه مردها ایرادهای دارند, دیگه پای برای رفتن نمیماند, داشتن کسی که حمایتت کنه, و تو رو تشویق کنه به فکر خودت باشی و این حق توئه که یک زندگی توام با آرامش و بدون دغدغه داشته باشی نعمت بسیار مهمه و خوبی میباشد, که خب در اکثر خانوادههای ایرانی, مخصوصن خانوادهی متعصب و سنتی کمتر به چشم میخورد, من حالا اگر زنی را ببینم که با تمام شرایط سخت مانده و داره زندگی میکند, توی دلم دیگر نمیگویم چرا نمیره, میگم حتمن کسی رو نداره حمایتش کنه که بره, وگرنه هیچ کس دوست نداره تو شرایط سخت و شرایط خیلی بد زندگی کنه, شرایطی که تو توام با استرس و اضطراب باید شب را روز کنی, و همیشه یک توضیحی کاملی از وقایع و اتفاقات داشته باشی که روی میز بگذاری برای مردت....
اما این قسمتی از قضیه میباشد, بخش دیگر ماجرا بر میگرد به تفکرات ما و حرفهای مردم و از این دسته داستانها که ما ایرانیها خیلی زیاد با آن سرکار داریم, و هی میگویم اگر این طوری شود, مردم چه میگویند, یکبار به خودمان باید بگویم هر کاری کنیم مردم بالاخره حرفهای میزنند در مورد ما, پسر بهتر که کاری رو انجام بدیم که به نفع ما باشد, این تصمیم گرفتن و برگشتن از یک مرحله از زندگی که دو نفره شدی و دوباره باید یک نفره شوی, سخت هست, من نمیگویم کار آسانی هست, یک اراده و تصمیم عظیم میخواد با چندین کامیون وتریلی حمایت از طرف همه آدمهای که اطرافتان هستند, هر کدام از اینها نباشد نمیتوانید از راه رفته برگردید, پس اگر دیدید کسی در آن شرایط سخت مانده و بر نمیگردد بدانید چیزی در جای کم هست و باید حق داد به او چون واقعن کار سخت و طاقت فرسای هست دوباره ساختن و شروع کردن..
*تیتر از غلامرضا بروسان
0 comments:
Post a Comment