به آفتاب فردا بیندیش که برای تو طلوع می‌کند.

on Saturday, September 13, 2014

امسال هیچ علاقه ندارم به پاییز, که پاییز شود, که حجم دردهای عظیمی که کشیدم آوار شود روی سرم, که تکرار کنم با خودم فلان روز اون طوری شد, یا فلان خاطره رو ساختیم, احساس می‌کنم پاییز که شود ویران خواهم شد. البته می‌گویند بعد از هر ویرانی, آبادانی خواهد بود, اما به واقع نمی‌دانم توان دوباره آباد شدن را دارم, دوباره سرپا ایستادن و دوباره سرزنده شدن, دوباره خودم شدن, همان آدمی که بعد از هر اتفاق یا حادثه به خودش گوشزد می‌کرد باید تکان بخورد و ادامه دهد, آیا می‌توانم ادامه دهم و بازیابی کنم خودم را یا در همین روزها, همین لحظات ایست خواهم کرد... اما یک چیزی ته دل‌م, ته ذهن‌م می‌گوید باید عبور کنم.. عبور کنم..

*تیتر از حسین پناهی

0 comments:

Post a Comment